سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یار امام زمان (عج)

صفحه خانگی پارسی یار درباره

دوستی انسان با شیطان

خداوند سبحان شیطان را از درگاه خود بیرون کرد به خاطر انسان ..............

اما انسان چه کرد........؟

باشیطان متحد شد ودر مقابل خداوند سبحان قرار گرفت.......

شیطان بر او سجده نکرده ولی او به شیطان سجده کرد......

عجب صبزی خدا دارد........


دین از سیاست جداست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگر دین از سیاست جدا بود، آن‌گونه که سکولارها می‌گویند، نباید انبیا و یارانشان کشته یا تبعید یا شکنجه می‌شدند

      «وَ یقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ     بقره 61     

 

اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم به حضرت شعیب اعتراض نمی‌کردند که چرا مانع آزادی آنان در هرگونه تصرف مالی می‌شود

«قالُوا یا شُعَیبُ أَصَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فی‏ أَمْوالِنا ما نَشاءهود 87


اگر دین مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، حضرت یوسف خودش را برای خزانه‌داری مصر کاندیدا نمی‌کرد

. «قالَ اجْعَلْنی‏ عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ  یوسف55


اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از حضرت موسی آب نمی‌خواستند

. «وَ إِذِ اسْتَسْقى‏ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ  بقره 60


اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از حضرت عیسی، غذا نمی‌خواستند

. «إِذْ قالَ الْحَوارِیونَ یا عیسَى ابْنَ مَرْیمَ هَلْ یسْتَطیعُ رَبُّکَ أَنْ ینَزِّلَ عَلَینا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ     مائده 121

 

اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از ذوالقرنین امنیت نمی‌خواستند

. «قالُوا یا ذَا الْقَرْنَینِ إِنَّ یأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى‏ أَنْ تَجْعَلَ بَینَنا وَ بَینَهُمْ سَدًّا       کهف 94


اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، انبیا به دنبال تأمین مسکن مردم نبودند

. «وَ أَوْحَینا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیوتاً وَ اجْعَلُوا بُیوتَکُمْ قِبْلَةً   یونس 87

 

اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از انبیا تعیین فرمانده نظامی را نمی‌خواستند

. «إِذْ قالُوا لِنَبِی لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ  بقره 246

 

اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، خداوند به حضرت داود زره‌سازی نمی‌آموخت

. «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ     انبیا 80

 

در قرآن، نفی طاغوت مقدمه ایمان است؛ یعنی تا طاغوت‌ها را زیر پا نگذاریم به ایمان نمی‌رسیم

. «فَمَنْ یکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یؤْمِنْ بِاللَّهِ    بقره 256

 

چگونه اسلام از سیاست جداست، در حالی که بزرگ‌ترین نامه‌های حضرت علی7 در نهج البلاغه نامه سیاسی است

.

چگونه اسلام از سیاست جداست، در حالی که اولین ماموریت حضرت موسی مبارزه با فرعون

«اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى  طه 24

 

و آزاد سازی مردم از اسارت بود

. «أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنی‏ إِسْرائیلَ  شعرا 17

 

در آیات قرآن، کلمات «لا تُطِعِ» (احزاب،1)، «لا تُطیعُوا»( شعراء، 151)، «لا تَتَّبِع» (مائده، 49)‏ و «لا تَتَّبِعُوا» (بقره، 168) بسیار به چشم می‌خورد

که فرمان عدم پیروی از طاغوت‌هاست.

 



تشکر از وبلاگ دوست عزیز:شهرعشق


احادیثی در مورد رفاقت

خَیرُ اِخوانِکَ مَن دَعاکَ اِلى صِدقِ المَقالِ بِصِدقِ مَقالِهِ وَ نَدَبَکَ اِلى اَفضَلِ العمالِ بِحُسنِ اَعمالِهِ؛

 

بهترین برادرانت (دوستانت)، کسى است که با راستگویى اش تو را به راستگویى دعوت کند و با اعمال نیک خود، تو را به بهترین اعمال برانگیزد.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص417 ، ح9535

حدیث (2) پیامبر صلى الله علیه و آله :

مَن اَرادَ اللّه  بِهِ خَیرا رَزَقَهُ اللّه  خَلیلاً صالحِا؛

 

هر کس که خداوند براى او خیر بخواهد، دوستى شایسته نصیب وى خواهد نمود.

نهج الفصاحه ص776 ، ح 3064

حدیث (3) لقمان حکیم رحمه الله :

یا بُنَىَّ اتَّخِذ أَلفَ صَدیقٍ وَ أَلفٌ قَلیلٌ وَ لا تَتَّخِذ عَدُوّا واحِدا و َالواحِدُ کَثیرٌ؛

 

فرزندم هزار دوست بگیر که هزار دوست هم کم است و یک دشمن مگیر که یک دشمن هم زیاد است.

امالی (صدوق) ص669 - بحارالأنوار ج13، ص414، ح4

حدیث (4) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

اَلجَلیسُ الصّالِحُ خَیرٌ مِنَ الوَحدَةِ، و َالوَحدَةُ خَیرٌ مِن جَلیسِ السّوءِ؛


هم نشین خوب، از تنهایى بهتر است و تنهایى از هم نشین بد بهتر است.

امالى(طوسى) ص535

حدیث (5) امام على علیه السلام :

مَن لَم یُقَدِّم فِى اتِّخاذِ الإِخوانِ الاِعتِبارَ دَفَعَهُ الاِغتِرارُ إِلى صُحبَةِ الفُجّارِ؛


هر کس در انتخاب برادران (دوستان) امتحان را مقدم ندارد، فریب خوردگى او را به مصاحبت با بدکاران مى کشاند.

تصنیف غررالحکم و دررالکم ص416 ، ح9495

حدیث (6) امام على علیه السلام :

خَیرُ إخوانِکَ مَن دَعاکَ إلى صِدقِ المَقالِ بِصِدقِ مَقالِهِ وَ نَدَبَکَ إِلى أَفضَلِ العمالِ بِحُسنِ أعمالِهِ؛


بهترین برادرانت (دوستت)، کسى است که با راستگویى اش تو را به راستگویى بخواند و با اعمال نیک خود، تو را به بهترین اعمال برانگیزد.

تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص417 ،ح9535

حدیث (7) امام صادق علیه السلام :

لا یَنبَغى لِلمَرءِ المُسلِمِ أَن یُواخىَ الفاجِرَ و َلاَ الاحمَقَ و َلاَ الکَذَّابَ؛


سزاوار نیست که مسلمان با بدکار و احمق و دروغگو رفاقت کند.

کافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص640

حدیث (8) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

ثَلاثَةٌ تُخلِصُ المَوَدَّة َ: إِهداءُ العَیبِ ، وَ حِفظُ الغَیبِ ، و َالمَعونَةُ فِى الشِّدَّةِ؛


سه چیز دوستى را یکرنگ مى سازد : هدیه کردن عیب هاى یکدیگر ، پاسداری در غیاب(و بدگویى نکردن) و یارى رساندن در سختى.

مجموعه ورام ج2، ص121

حدیث (9) امام على علیه السلام :

اَلصَّدیقُ مَن کانَ ناهیا عَنِ الظُّلمِ و َالعُدوانِ مُعینا عَلَى البِرِّ وَ الحسانِ؛


دوست، کسى است که از ظلم و تجاوزگرى باز دارد و بر انجام خوبى و نیکى یارى کند.

تصنیف غرر الحکم و دررالکلم ص415 ،ح9477

حدیث (10) امام على علیه السلام :

 لِلعامَّةِ بِشرَکَ وَ مَحَبَّتَکَ و َلِعَدُوِّکَ عَدلَکَ و َإِنصافَکَ


گشاده رویى و محبتت را براى عموم مردم و عدالت و انصافت را براى دشمنت بکار گیر.

خصال ص147، ح178

حدیث (11) امام على علیه السلام :

حُسنُ الاخلاقِ یُدِّرُ الرزاقَ و َیونِسَ الرِّفاقَ؛

 
خوش اخلاقى  روزى  ها را زیاد مى کند و میان  دوستان  انس  و الفت  پدید مى آورد.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص255 ، ح5382

حدیث (12) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

 لَا تَزَالُ أُمَّتِی بِخَیْرٍ مَا تَحَابُّوا وَ تَهَادَوْا وَ أَدَّوُا الْأَمَانَة


امّت من تا هنگامى که یکدیگر را دوست بدارند، به یکدیگر هدیه دهند و امانتدارى کنند، در خیر و خوبى خواهند بود.

عیون اخبار الرضا ج2ص29

حدیث (13) امام على علیه السلام:

اَلکَـیِّسُ صَدیقُهُ الحَقُّ وَ عَدُوُّهُ الباطِلُ


 انسان زیرک، دوستش حق است و دشمنش باطل.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص68 ، ح945

حدیث (14) امام صادق علیه ‏السلام :

مَن غَضِبَ عَلَیکَ ثَلاثَ مَرّاتٍ و َلَم یَقُل فیکَ سوء فَاتَّخِذهُ لِنَفسکَ خَلیلاً


هر کس سه بار بر تو خشم گرفت ولى به تو بد نگفت، او را براى خود به دوستى انتخاب کن.

معدن الجواهر ص 34

حدیث (15) امام علی علیه السلام:

 إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَه‏


به خشم درآوردن و شرمنده ساختن دوست، مقدمه جدایی از اوست.

نهج البلاغه (صبحی صالح) ص559

حدیث (16) امام علی علیه السلام:

 أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم‏


عاجز ترین مردم کسی است که از بدست آوردن دوست عاجز بماند و از او عاجزتر کسی است که دوستان بدست آورده را از دست بدهد.

نهج البلاغه (صبحی صالح) ص470

حدیث (17) امام على علیه ‏السلام :

جَلیسُ الخَیرِ نِعمَةٌ، جَلیسُ الشَّرِّ نِقمَةٌ؛

 

همنشین خوب نعمت و همنشین بد، بلا و مصیبت است.

 شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم ج‏3، ص 356 ، ح 4719 و 4720 

حدیث (18) امام على علیه‏ السلام :

قارِن اَهلَ الخَیرِ تَکُن مِنهُم وَ بایِن اَهلَ الشَّرِّ تَبِن عَنهُم؛

 

با خوبان معاشرت کن تا از آنان باشى و از بدان دورى کن تا از آنان نباشى.

نهج البلاغه(صبحی صالح)  نامه 31 ،ص 402

حدیث (19) امام على علیه ‏السلام :

لا تَصفُو الخِلَّةُ مَعَ غَیرِ اَدیبٍ ؛

 

دوستى با شخص بى‏ادب ، صمیمانه نخواهد شد.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 434 ، ح9912

حدیث (20) امام صادق علیه‏ السلام :

اَدَّبَنى اَبى بِثَلاثٍ ... ونَهانى عَن ثَلاثٍ : قالَ لى : یا بُنَىَّ مَن یَصحَب صاحِبَ السّوءِ لا یَسلَم وَ مَن لا یُقَـیِّد اَلفاظَهُ یَندَم ، وَ مَن یَدخُل مَداخِلَ السَّوءِ یُتَّهَم... وَ نَهانى اَن اُصاحِبَ حاسِدَ نِعمَةٍ وَ شامِتا بِمُصیبَةٍ ، اَو حامِلَ نَمیمَةٍ ؛

 

پدرم مرا به سه چیز ادب آموخت و از سه چیز نهى ‏ام فرمود . سه نکته ادب این بود که فرمود : فرزندم! هرکس با دوست بد بنشیند ، سالم نمى‏ ماند و هر کس گفتارش را کنترل نکند ، پشیمان مى‏ شود ، و هر کس به جایگاه‏ هاى بد وارد شود ، مورد بدگمانى قرار مى‏ گیرد (زیر سؤال مى ‏رود) و آن سه چیز که مرا از آن نهى فرمود: دوستى با کسى که چشم دیدن نعمت کسى را ندارد، و با کسى که از مصیبت دیگران شاد مى‏ شود و با سخن‏چین.

تحف العقول ص376

حدیث (21) امام على علیه‏ السلام :

عَوِّد لِسانَکَ لینَ الکَلامِ وَ بَذلَ السَّلامِ، یَکثُر مُحِبّوکَ وَ یَقِلَّ مُبغِضوکَ؛

 

زبان خود را به نرمگویى و سلام کردن عادت ده، تا دوستانت زیاد و دشمنانت کم شوند.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص435 ح9946

حدیث (22) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

ألمَرءُ عَلَی دین خَلیلِهِ فَلیَنظُر أحَدُکُم مَن یُخالِلُ.


آدمی بر آیین دوست خود است پس بنگرید با که دوستی می کنید.

امالی (طوسی) ص518 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج71 ص192

حدیث (23) امام جواد علیه السلام :

اِیاکَ وَ مصاحِبَةَ الشِّریرِ ، فَاِنَّهُ کالسَّیفِ المَسلولِ یُحسِنُ مَنظَرَه وَ یَقبَحُ اَثَره؛

 

از همراهی و رفاقت با آدم شرور بپرهیز ،زیرا که او مانند شمشیر برهنه است که ظاهرش نیکو و اثرش زشت است.

 عوالم العلوم و المعارف (مستدرک حضرت زهرا تا امام جواد علیهم السلام) ج‏ 23 (امام جواد) ، ص 288

حدیث (24) امام صادق علیه السلام:

لا تُشـاوِر اَحمَق وَ لا تَستَعِنَّ بَکَذّابٍ وَ لا تَثق بِمَوَدَهِ مُلُوک؛
 

با احمق مشورت نکن و از دروغگو یارى مجو و به دوستى زمامداران اعتماد مکن.

تحف العقول ص316

حدیث (25) امام رضا علیه السلام:

صدیقُ کلُّ امرئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّهُ جَهلُهُ؛

 

دوست هرکسی عقل اوست و دشمن هر کس نادانی اوست.

کافی (ط-الاسلامیه)ج1 ، ص11

حدیث (26) امام علی علیه السلام:

لا یکونُ الصَّدیقُ صَدیقاً حَتى یَحفَظُ اَخاهُ فى ثَلاثٍ:فى نکبَتِه وَ غَیبَتِه وَ وَفاتِه؛

 

دوست اگر در سه مورد دوستش را حمایت نکند دوست نیست:در شدت و گرفتارى او ، در غیبت وى و پس از مرگش.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص494

حدیث (27) امام محمد باقر علیه السلام:

اِعرِف المَودَّهَ فِی قَلبِ اَخیکَ بِما لَه فِی قَلبِکَ؛

 

دوستی قلبی برادرت را از اندازه دوستی قلبی خودت نسبت به او بفهم.

تحف العقول ، ص 295

حدیث (28) پیامبر اکر م (صلی الله علیه وآله ):

اِختَبِرُوا النّاسَ بِأخدانِهِم فَإنَّما یُخادِنُ الرَّجُلُ مَن یُعجِبُهُ نَحوُهُ؛



مردم را به دوستانشان بیازمایید؛ زیرا آدمى با کسى که از رفتارش خوشش بیاید، دوستى مى ‏کند.

مجموعه ورام ج 2، ص 249

حدیث (29) امام علی (ع):

اُبذُل لِصَدیقِکَ کُلَّ المَوَدَّةِ وَ لاتَبذُل لَهُ کُلَّ الطُّمانینَهِ.


هر چه محبت داری نثار دوستت کن امّا هر چه اطمینان داری به پای او مریز.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 421 ، ح9665 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج71 ، ص165

حدیث (30) امام علی (ع):

فِی الضَّیقِ یَتَبَیَّنُ حُسنُ مُواساةِ الرَّفِیقِ
 

خوب یارى رساندن به دوست، در تنگنا آشکار مى‏شود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص424 ، ح9732

حدیث (31)  امام عسکرى(سلام الله علیه):

خَیرُ إخوانِکَ مَن نَسِیَ ذَنبَکَ، وذَکَرَ إحسانَکَ إلَیهِ.
 


بهترین برادر تو آن کسى است که گناه و خطاى تو را به خود، فراموش کند.

اعلام الدین فی صفات المونین ص313

حدیث (32) امام سجاد (سلام الله علیه):

نَظَرُ المُؤمِنِ فی وَجهِ أخیهِ المُؤمِنِ لِلمَوَدَّةِ و َالمَحَبَّةِ لَهُ عِبادَةٌ.


نگاه مؤمن به چهر? برادر مؤمن خود از روى دوستى و محبت به او، عبادت است.

تحف العقول  ص 282

حدیث (33) امام حسین (علیه السلام):

مَن اَحَبَّکَ نَهاکَ وَ مَن اَبغَضَکَ اَغراک.


کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند.

بحار الانوار(ط-بیروت)ج75،ص128

باتشکر از سایت شهید آوینی


حرف دل

سلام در سالی که گذشت .........

اگه دلتون را شکوندم.

اگه حرفی زدم

اگر برخورد بدی کردم.

اگه اذیتتون کردم.

بسیار کار خوبی کردم.

می خواستم بگم که تو سال جدید هم برنامه همینه.........

پیشاپیش سال جدیدتون مبارک


وصیت نامه شهید عباس بابایی

ملیحه جان به خدا قسم مسلمان بودن تنها فقط به نماز و روزه نیست البته انسان باید نماز بخواند و روزه هم بگیرد . اما برگردیم سرحرف اول اگر دوستت تو را ناراحت کرد بعد پشیمان شد و به تو سلام کرد و از تو کمک خواست حتما به او کمک کن . تا میتونی به دوستانت کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی خوبی کن. نگذار کسی از تو ناراحت بشه و برنجه

 


 

وصیت نامه شهید عباس بابایی

وصیت نامه اول

 ( بسم الله الرحمن الرحیم )

همسرم ! راه خدا را انتخاب کن که جز این راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد

ملیحه جان همانطوری که میدانی احترام مادر واجب است . اگر انسان کوچکترین ناراحتی داشته باشد اولین کسی که سخت ناراحت می شود مادراست که همیشه به فکر فرزند یعنی جگرگوشه اش می باشد

ملیحه جان اگر مثلا نیم ساعتی فکر کردی راجع به موضوعی هرگز به تنهایی فکر نکن حتما از قرآن مجید و سخنان پیامبران - و امامان استفاده کن و کمک بگیر- نترس هر چه می خواهی بگو. البته درباره هر چیزی اول فکر کن . هر چه که بخواهی در قرآن مجید هست مبادا ناراحت باشی همه چیز درست می شه ولی من می خواهم که همیشه خوب فکر کنی . مثلا وقتی یک نفر به تو حرفی می زند زود ناراحت نشو درباره اش فکر کن ببین آیا واقعا این حرف درسته یا نه . البته بوسیله ایمانی که به خدا داری.

ملیحه جان به خدا قسم مسلمان بودن تنها فقط به نماز و روزه نیست البته انسان باید نماز بخواند و روزه هم بگیرد . اما برگردیم سرحرف اول اگر دوستت تو را ناراحت کرد بعد پشیمان شد و به تو سلام کرد و از تو کمک خواست حتما به او کمک کن . تا میتونی به دوستانت کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی خوبی کن. نگذار کسی از تو ناراحت بشه و برنجه.

هر کسی که به تو بدی می کند حتما از او کناره بگیر و اگر روزی از کار خودش پشیمون شد از او ناراحت نشو. هرگز بخاطر مال دنیا از کسی ناراحت نشو.

ملیحه جون در این دنیا فقط پاکی، صداقت ،ایمان ، محبت به مردم ، جان دادن در راه وطن ، عبادت باقی می ماند. تا می تونی به مردم کمک کن . حجاب ، حجاب را خیلی زیاد رعایت کن .

خدایا ، خدایا ، تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار . به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می کشم وصیت نامه بنویسم . حال سخنانم را برای خدا در چند جمله انشاالله خلاصه می کنم

اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت ، فامیلت را که چیزی نداره، کسی که بیچاره است او را از بدبختی نجات بده. تا میتونی خیلی خیلی عمیق درباره چیزی فکر کن. همیشه سنگین باش. زود از کسی ناراحت نشو از او بپرس که مثلا چرا اینکار را کردی و بعد درباره آن فکر کن و تصمیم بگیر. . .

. . . ملیحه به خدا قسم به فکر تو هستم ولی می گویم شاید من مردم باید ملیحه ام همیشه خوشبخت باشد . هرگز اشتباه فکر نکند . همیشه فقط راه خدا را انتخاب بکند . چون جز این راه راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد .

ملیحه باید مجددا قول بدهی که همیشه با حجاب باشی . همیشه با ایمان باشی . همیشه به مردم کمک کنی . به همه محبت کنی . در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است و راه خداست . . . اگه می خواهی عباس همیشه خوشحال باشد باید به حرفهایم گوش کنی . ملیحه هرچقدر میتونی درس بخون . درس بخون درس بخون . خوب فکر کن . به مردم کمک کن . کمک کن خوب قضاوت کن . همیشه از خدا کمک بخواه . حتما نماز بخون . راه خدا را هرگز فراموش نکن . . .

همیشه بخاطرت این کلمات بسیار شیرین و پر ارزش را بسپار « کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد ، یعنی طوری با آنها رفتار کند که رضایت آنها را جلب نماید ، همیشه پیش خداوند عزیز بوده و در زندگی خوشبخت خواهد بود

ملیحه مهربانم هروقت نماز میخونی برام دعا کن . 

وصیت نامه شهید عباس بابایی

 

وصیت نامه دوم

 بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

خدایا ، خدایا ، تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار . به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می کشم وصیت نامه بنویسم . حال سخنانم را برای خدا در چند جمله انشاالله خلاصه می کنم .

خدایا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده .

خدایا ، همسر و فرزندانم را به تو می سپارم .

خدایا ، در این دنیا چیزی ندارم ، هرچه هست از آن توست .

پدر و مادر عزیزم ، ما خیلی به این انقلاب بدهکاریم .

عباس بابایی

22/4/1361

21ماه مبارک رمضان

شهید عباس بابایی

تیمسار بابایی معاون عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران د سال 1329 و در قزوین به دنیا آمد. در سال 1348 در رشتهء پزشکی پذیرفته شد، اما به دلیل علاقه به خلبانی، داوطلب تحصیل در رشته خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی برای تکمیل تحصیلاتش در سال 1349 به آمریکا اعزام گشت.

پس از بازگشت به ایران بعنوان خلبان شکاری با جنگنده های اف-5 و اف-4 پرواز کرد و با ورود جنگنده اف-14 به نیروی هوایی ایران در سال 1354، با گذراندن دوره مربوطه به عنوان خلبان جنگنده اف-14 تام‌کت در پایگاه شکاری اصفهان مستقر گردید.

سرانجام عباس بابایی در سن 37 سالگی و پس از 60 ماموریت جنگی موفق و پس از یک عملیات برون مرزی در منطقه عملیاتی سردشت در تاریخ 15 مرداد 1366 به شهادت رسید و پیکر پاکش در مزار شهدا در جنوب شاهزاده حسین قزوین به خاک سپرده شد

با شروع جنگ ایران و عراق، عباس بابایی به انجام عملیات جنگی هوایی مشغول شد. تیمسار بابایی بیش از 3000 ساعت پرواز جنگی داشت و برای پیشرفت سریع عملیات و دقت در آن تنها به نظارت اکتفا نمی‌کرد بلکه همواره در عملیات پیش قدم بود و در تمام ماموریت‌های طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی خود، آنها را آزمایش می‌کرد. استقامت و بردباری او در انجام پروازهای طولانی مدت و طاقت فرسا با جنگنده اف-14 که گاه تا 10 ساعت بطول می‌انجامید و برای پوشش دادن نقاط کور رادارهای زمینی و دفاع از حریم هوایی میهن با انجام سوخت گیری‌های متعدد هوایی همراه بود زبانزد خاص و عام بود. وی تنها در فاصله سال‌های 64 تا 66، بیش از 60 عملیات جنگی را با موفقیت کامل به انجام رساند.

 

سرانجام عباس بابایی در سن 37 سالگی و پس از 60 ماموریت جنگی موفق و پس از یک عملیات برون مرزی در منطقه عملیاتی سردشت در تاریخ 15 مرداد 1366 به شهادت رسید و پیکر پاکش در مزار شهدا در جنوب شاهزاده حسین قزوین به خاک سپرده شد.


3 خاطره از شهید حاج حسین خرازی


رفتیم بیمارستان، دو روز پیشش ماندیم. دیدم محسن رضایی آمد و فرمانده های ارتش وسپاه آمدند و کی و کی.امام جمعه ی اصفهان هم هرچند روز یک بار سر می زد به ش. بعد هم با هلی کوپتر از یزد آوردندش اصفهان. هرکس می فهمید من پدرش هستم، دست می انداخت گردنمو ماچ و بوسه و التماس دعا. من هم می گفتم « چه می دونم والا ! تا دوسال پیش که بسیجی بود.انگار حالا ها فرمانده لشکر شده. »

 

حاج حسین حرازی

 

 

تو جبهه هم دیگر را می دیدیم.وقتی برمی گشتیم شهر، کم تر. همان جا هم دو سه روز یک بار باید می رفتم می دیدمش. نمی دیدمش، روزم شب نمی شد. مجروح شده بود.نگرانش بودم. هم نگران هم دلتنگ. نرفتم تا خودش پیغام داد « بگید بیاد ببینمش.دلم تنگ شده. » خودم هم مجروح بودم. با عصا رفتم بیمارستان. روی تخت دراز کشیده بود. آستین خالیش را نگاه می کردم. او حرف می زد، من توی این فکر بودم « فرمانده لشکر ؟ بی دست؟ » یک نگه می کرد به من، یک نگاه به دستش، می خندید.

 

می پرسم « درد داری ؟ » می گوید « نه زیاد.» - می خوای مسکن بهت بدم؟ - نه. می گیم « هرطور راحتی.» لجم گرفته. با خودم می گویم « این دیگه کیه ؟ دستش قطع شده، صداش در نمی آد.»


2 خاطره از شهید مهدی زین الدین


دو سه روزی بود می دیدم توی خودش است. پرسیدم « چته تو؟ چرا این قدر توهمی؟ » گفت « دلم گرفته. از خودم دل خورم. اصلا حالم خوش نیست. » گفتم » همین جوری ؟ » گفت » نه. با حسن باقری بحثم شد. داغ کردم. چه می دونم ؟ شاید بهاش بلندحرف زدم. نمی دونم. عصبانی بودم. حرف که تموم شد فقط بهم گفت مهدی من با فرمانده هام این جوری حرف نمی زنم که تو با من حرف می زنی. دیدم راست می گه. الان د و سه روزه کلافم. یادم نمی ره.»

 

 

شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت « می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب. » بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده.


آرزوی امام علی علیه السلام

تـا عـلــی ماهَـش بـه ســوی قبـــر بُرد
مـاه، رخ از شــرم، پـشـت ابـــــر بُرد 

آرزوهــا را عـلــی در خــــاک کـــرد
خـاک هــم گـویی گــریبـان چاک کرد 

زد صــدا: ای خــاک، جـانـانــم بگیــر
تــن نـمـانــده هیـچ از او، جـانـــم بگیر 

نــاگــهـان بـر یــاری دســــت خــــــدا
دسـتــی آمـد، همچو دست مصـطـفــی 

گـوهــرش را از صــدف، دریا گرفت
احـمــــد از دامـاد خـود، زهــرا گرفت 

گـفـتـش ای تـاج ســر خیــل رُسُــــــــل
وی بَــر تـــو خُــرد، یکسر جزء و کل 

از مــن ایــن آزرده جـانـــت را بـگـیـر
بـازگــردانــدم، امـانــت را بـگیــــــــــر 

بــار دیــگر، هـدیـه ی داور بـگـیــــــــر
کــوثـــرت از سـاقــــی کـوثــــــــر بگیر 

مــی کِـشــد خجلــت عـلــی از محضـرت
یــاس دادی، می دهد نیلوفــرت

علی انسانی

 


الفبای فاطمی

 

thH68908KE  شب عروسی

ابن عباس روایت می کند : آن شبی که فاطمه زهرا (علیهاالسلام) را به خانه ی حضرت علی ابن ابی طالب (علیه السلام) بردند پیغمبر معظم اسلام (صلی الله علیه واله) جلو و جبرئیل سمت راست و میکائیل طرف چپ و تعداد هفتاد هزار ملک در عقب آن بانو بودند که خدا را تا طلوع فجرتسبیح و تقدیس می گفتند .

شبیه پیامبر (صلی الله علیه و اله)

عایشه می گوید : هیچ کس را در حرکات بدن و راه و رسم زندگی و سخن گفتن شبیه تر از فاطمه به رسول خدا ندیدم . آن هنگام که بر پیامبر اکرم وارد می شد ، به احترام او بر می خاست و به وی خوش آمد می گفت و دستش را می گرفت و در نزد خود می نشانید .

شرح مصائب

در روزهایی که حضرت زهرا (علیهاالسلام) در بستر بود چندین بار وصیت کرد ، و در یکی از وصیت ها که عده ای حضور داشتند فرمود : امتی که عهدو پیمان خدا و پدرم پیامبر (صلی الله علیه و اله) را درباره ی امیر المومنین (علیه السلام) شکستند هرگز بر من نماز نخوانند .آنان در حق من ظلم کردند و ارثم را گرفتند و نوشته ی پدرم بر اعطای فدک را پاره کردند و شاهدان مرا دروغگو خواندند.

من شب و روز برای اتمام حجت بر در خانه هایشان رفتم در حالی که امیرالمومنین (علیه السلام) مرا می برد و حسن وحسین همراهم بودند .من آن ها را به خدا و پیامبر (صلی الله علیه و اله) متذکر شدم که با ما ظلم نکنند و حقی که پروردگار برایمان قرار داده غصب نکنند. اما آنان شب ها پاسخ مثبت می دادندو روزها از یاری ما سرباز می زدند .

آن گاه عمر و قنفذ و خالد را بر در خانه ی ما فرستادند تا پسر عمویم را برای بیعت سراسر زیان خود به سقیفه ببرند . اما او از خانه بیرون نیامد زیرا مشغول وصایای پیامبر (صلی الله علیه و اله) و جمع قرآن بود .

آنان هیزم بر در خانه ی ما جمع کردند و آتش آوردند تا آن هارا شعله ور کنند و ما بسوزیم . من پشت در ایستادم و آن هارا به خدا و پدرم قسم دادم که از ما دست بردارند و به جای بی حرمتی به کمک ما بیایند.

در آن هنگام عمر با لگدی محکم به در کوبید که روی من افتاد در حالی که باردار بودم . من با صورت بر زمین افتادم در حالی که آتش شعله می کشید و صورتم را می سوزاند.

عمر تازیانه را از قنفذ گرفت و بر بازویم زد به گونه ای که همانند بازو بند شد .سپس سیلی به صورتم زد و محسنم نیز به شهادت رسید.

آیا این امت می خواهد بر جنازه ی من نماز بخوانند ؟ خدا و رسول خدا از آنان بیزار هستند و من نیز بیزارم .

شعر عاشورایی

حضرت فاطمه (علیهاالسلام) شعری خواند که خبر از شهادت امام حسین (علیه السلام) می داد.

ابیاتی به این مضمون :

در کربلا فرزندم را با حیله و تزویر شهید می کنند وای بر قاتلان او که عذاب دردناک و پستی و خواری بر آنان باد .

آن ها که با این جنایت به درجات پست آتش جهنم راه می یابند هر لحظه بر سقوط و خواری آن ها افزوده می شود .

شکایت به خدا

در واقعه ی هجوم به خانه ی خانه حضرت زهرا (علیهاالسلام) در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود به در گاه الهی عرضه داشت :

خدایا ، نزد نزد تو شکایت می کنم از فقدان پیامبر و فرستاده و منتخب تو ، و از این که امت او سخن مارا قبول نمی کنند ، وحقی که برایمان در کتاب نازل شده ی خویش بر پیامبرت قرار دادی از ما منع می کنند.

خدایا ، از این امت شکایت می کنم که  بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) کافر شدند و حق ما را غصب کردند و حرمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مراعات نمی کنند .

عمر گفت : ای فاطمه ! این سخنان هحمقانه ی زنانه را تمام کن ، که خداوند هرگز نبوت و خلافت را برای شما جمع نمی کند ! حضرت فرمود :

ای عمر ، آیا از غضب خدا نمی ترسی که می خواهی بدون اجازه ی من وارد خانه ام شوی ؟ اینجا خانه ی رسالت  و محل نزول جبرئیل امین و ملائکه مقرب است . حیا کن و از این کارهای پست دوری نما.

شهادت فاطمه (علیه السلام)

آن گاه به عزرائیل سلام داد و فرمود : سلام بر تو ای قبض کننده ی ارواح .

با حضور عزرائیل عطری در اتاق پیچید و روح مطهر حضرت زهرا (علیهاالسلام) از بدن مبارکش مفارقت کرد و با شهادت تنها یادگار پیامبر سنگینی آن همه مصیبت قلب محبین فاطمه را تا ابد داغ دار کرد .حضرت زهرا (علیهاالسلام) پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حضرت محسن (علیه السلام) سومین شهید آل محمد بود که پس از نود و پنج روز در حالی که هنوز از جراحات سینه و پهلویش خون جاری بود به شهادت رسید .


حدیثی تکان دهنده در مورد سجده شکر (حدیث قدسی)‎




امام صادق علیه السلام فرمودند :

سجده شکر به جا آوردن بر هر مسلمانی واجب است . نمازت را به سبب آن به اتمام برسان و به سبب آن خدایت را از خودت راضی کن و به سبب آن است که ملائکه از تو متعجب و شگفت زده میشوند . به درستی که بنده زمانی که نماز میخواند و سپس سر بر سجده شکر مینهد ، پروردگار حجاب های موجود میان بنده و فرشته ها و ملائک را میگشاید و میگوید :

ای ملائکه من ! به بنده ام بنگرید . واجبم را به جای آورد و عهدم را برای من تمام نمود . سپس برای من نسبت به آنچه که برایش نعمت نموده ام ، سجده شکر به جا آورد . ای فرشتگان من ! برای او از نظر شما چه چیزی در نزد من وجود دارد ؟

پس ملائکه میگویند : ای پروردگار ما ! رحمت تو .

پس پروردگار میفرماید : سپس برای او چیست از پاداش ؟

میگویند : ای پروردگار ما ! بهشت تو .

سپس پروردگار میفرماید : برای او دیگر چیست ؟

میگویند : ای پروردگار ما ! کفایت مهم هایش .

پس پروردگار باز میفرماید : سپس برایش چیست ؟

امام علیه السلام فرمودند : چیزی از خیر ها نماند مگر آنکه ملائکه آن را گفتند . پس خداوند میفرماید : پس از آن دیگر چیست ؟

ملائکه میگویند : ای خداوند ما ! علمی برای ما نیست !

پروردگار میفرماید : ای فرشتگان من ! برایش شکر میکنم همانگونه که برایم شکر به جای آورده است و برایش روی می آورم با فضلم و رحمتم را برایش نشان میدهم .
______

منبع : " الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیه " نوشته شیخ حر عاملی رحمة الله علیه