سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یار امام زمان (عج)

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تپه های الله اکبر

تپه های الله اکبر 

 

 الله اکبر نام کوهی است در محدوده شهرستان دشت آزادگان که در فاصله 10 کیلومتری شمال سوسنگرد و در نزدیکی بستان قرار دارد و 7 کیلومتر طول و بین 300 تا 500 متر عرض دارد و مرتفع ترین تپه آن 55 متر از سطح زمین ارتفاع دارد و بعد ازارتفاعات میشداغ مرتفع ترین عارضه ی دشت آزادگان محسوب می شود. در سال 1323 ق و در اواخر حکمرانی احمد شاه قاجار، در جنگ بین عشایر مسلمان ایران و ارتش بریتانیا بر روی این تپه ها، شیخ عبدالله بن عمار الطرفی به همراه مجاهدین نماز خواندند و چون قبل از آغاز نماز بر بلندای آن تپه اذان گفته شد، شیخ عبدالله نام آن را تپه ی الله اکبر نامید و تا کنون نیز به همین نام شهرت دارد. با شروع جنگ این تپه ها به عنوان عارضه ای حساس مورد توجه ارتش عراق قرار گرفت و تیپ 35 لشکر 9 زرهی ارتش عراق پس از تصرف پاسگاه های سوبله و چزابه و پس از دو روز توقف در اطرافبستان، به سمت تپه های الله اکبر به حرکت درآمد و سرانجام در 4 مهر ماه این تپه ها به اشغال و بلافاصله بر روی آن استحکاماتی ایجاد کرد.

 

دشمن با اشغال این تپه ها توانست سوسنگرد را زیر آتش قرار دهد و مقدمات سقوط سوسنگرد را فراهم کند؛ از همین رو یک گردان رزمی از تیپ 3 لشکر 92 زرهی در 10 مهر ماه 1359 موفق شد در اقدامی سریع قسمتی از تپه های الله اکبر را آزاد نماید. با آزادسازی تپه ها، از 18 مهرماه مواضع رزمندگان مستقر در آن زیر آتش شدید دشمن قرار گرفت و دشمن در 19 مهرماه برای اشغال دوباره تپه های الله اکبر تا آبادی های سید خلف، صالح حسن و حمود عاصی واقع در جنوب غربی تپه های الله اکبر، پیش روی کرد و خود را به 5 کیلومتری مواضع رزمندگان رسانید. موقعیت رزمندگان در تپه های الله اکبر که با اشغال بستان و تشدید آتش توپخانه دشمن مورد تهدید جدی دشمن قرار گرفته بود، مدافعان را مجبور به عقب نشینی از تپه های الله اکبر کرد و به این ترتیب تپه های الله اکبر دوباره به اشغال ارتش عراق درآمد. پس از اشغال هفت ماهه ی این تپه ها، رزمندگان در دو عملیات محدود امام علی(ع) وعملیات نصر(غرب تپه های الله اکبر) دشمن را مجبور به عقب نشینی کردند. با تلاش رزمندگان در عملیات امام علی(ع) در 31 مرداد ماه 1360 که محور اصلی عملیات بر روی تپه های الله اکبر بود، ضمن وارد آمدن خسارات به ارتش عراق، تپه های الله اکبر به طور کلی آزاد شد و در عملیات نصر که در 11 شهریور ماه 1360 انجام شد، تپه سبز و مناطق غرب تپه های الله اکبر نیز از اشغال دشمن درآمد. به این ترتیب تپه های الله اکبر و مناطق اطراف آن تا پایان جنگ تحمیلی از تهدید دشمن در امان ماند. سید آزادگان ایرانی مرحوم سید علی اکبر ابوترابی در یکی از مأموریت های شناسایی عملیات ستاد جنگ های نامنظم در منطقه تپه های الله اکبر در تاریخ 26/9/1359 به اسارت نیروهای دشمن درآمد.


زندگی نامه شهید غلامرضا هدایتی

زندگی نامه شهید غلامرضا هدایتی

همیشه می گفت امروز روز آزمایش ماست آنهایی که می گویند ما نبودیم تا به ندای "هل من ناصر ینصرنی" امام حسین(ع) پاسخ بگوییم امروز بیایند و ندای حسین زمان خمینی بت شکن را لبیک بگویند

پاسدار شهید غلامرضا هدایتی در سال 1342 در روستای خردوندکلا در خانواده ای مذهبی و کشاورز به دنیا آمد . در سن 6 سالگی به مدرسه رفت و تا پنجم ابتدایی را در روستای محل تولد خود گذراند و برای ادامه تحصیل به شهرستان آمل آمد.

 وقتی انقلاب شروع شد او همیشه در تظاهرات و درگیری با مزدوران آمریکایی و رژیم شاه شرکت می کرد و برادران را برای تظاهرات با رژیم منفور پهلوی بسیج می نمود . بعد از آنکه انقلاب پیروز شد در خدمت سپاه و بسیج و دادگاه انقلاب بود تا موقعی که کمیته تشکیل شد و عضو اصلی کمیته گشت .

 

از خصوصیات اخلاقی شهید برخورد مهربان او بود که بعد از شهادتش تمام مردم از برخورد خوب وی سخن می گفتند . وی بیشتر وقتش را صرف خدمت به اسلام و انقلاب کرده بود و شهادت تنها آرزویش بود . همیشه می گفت امروز روز آزمایش ماست آنهایی که می گویند ما نبودیم تا به ندای "هل من ناصر ینصرنی" امام حسین(ع) پاسخ بگوییم امروز بیایند و ندای حسین زمان خمینی بت شکن را لبیک بگویند . ما باید با چنگ و دندان از انقلابمان محافظت کنیم .

 

برای رو در رویی با صدامیان کافر به جبهه آبادان می رود و به مدت چند ماهی انجام وظیفه می نماید تا اینکه روز سه شنبه 6/11/60 خود را جلوی دبیرستان امام خمینی رسانده و با مزدوران آمریکایی به نبرد تن به تن می پردازد تا یکی را به هلاکت رسانده و یکی را زخمی می کند اما مزدوران جنگلی از خدا بی خبر از پشت او را به رگبار میبندند و با رگبار بستن او روح بلندش به سوی خدایش پر کشید و به دیدارش شتافت .


سخنان مقام معظم رهبری درباره نماز


سخنان مقام معظم رهبری درباره نماز

  اهمیت نماز در نظام جمهوری اسلامی

 سوره مبارکه طه آیه 132
وَأمُر أَهلَکَ بِالصَّلاةِ وَاصطَبِر عَلَیها ? لا نَسأَلُکَ رِزقًا ? نَحنُ نَرزُقُکَ ? وَالعاقِبَةُ لِلتَّقوى??132?
خانواده خود را به نماز فرمان ده؛ و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزی نمی‌خواهیم؛ (بلکه) ما به تو روزی می‌دهیم؛ و عاقبت نیک برای تقواست!

موهبت نماز را جدی بگیریم
نماز، موهبتى بى‌بدیل و سرچشمه‌ى فیضى لایزال، در اختیار ما است که با آن، نخست از خویش و سپس از هر آن‌که بدو مهر مى‌ورزیم، انسان صالح بسازیم. این دروازه‌یى است گشاده به عرصه‌یى پهنا و رو مصفا. دریغ است که آدمى عمرى را در جوار بهشت مصفایى بگذراند و سرى بدان نکشد و عزیزان خود را بدان سوق ندهد. وحى الهى به پیامبر عظیم‌الشأن (صلّى‌اللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم) چنین فرمان داد: «و أمر اهلک بالصلوة و اصطبر علیها» (1). امروز همه‌ى شما خود را طرف این خطاب بشمرید و نماز را، حقیقت مقدس و گوهر درخشان را که عطیه‌ى الهى به امت محمّد مصطفى (صلّى‌اللَّه‌علیه‌واله) است، قدر بشناسید. (2)
اینکه به ما گفتند «الصّلوة عمود الّدین»، (3) باید این را جدى بگیریم. خیمه‌ى دین با نماز برپاست؛ هم در دیندارى و تدین یک فرد، هم در اقامه‌ى یک جامعه‌ى دینى و هم در دیندارى یک کشور و یک مجتمع. اگر ما نتوانیم کیفیت تأثیر نماز را در این عرض عریض و وسیع درست تشخیص بدهیم، از کوتاهى دید ماست. و الّا آن کسى که فرموده است: «الصّلوة عمود الّدین» و آیات کریمه‌ى قرآنکه ناطقِ به اهمیت نماز هستند، خوب مى‌دانند که این ساز و کار چگونه و این نقش چگونه است.

 نماز اولین واجبی است که بر پیغمبر واجب می‌شود
یک وقتى در دوران طاغوت و در بعضى از سلولهاى زندانهاى دشوار و هولناکِ آن رژیم که زندانیهاى گوناگونى در آنجا زندانى بودند؛ از زندانیهاى مسلمان و با تفکر اسلامى، تا بعضى که با گرایشهاى حزبى و ایدئولوژیهاى گوناگونى که بهرحال اسمش اسلامى بود، ما شنیده بودیم – شاید خود من به غیر واسط هم شنیده بودم، اگر دیگران هم شنیده بودند که نقل مى‌کردند – که بعضى از این‌ها مى‌گفتند: چقدر مى‌گویید «حىّ على الصّلوة»، بگویید «حىّ على الجهاد». فضاى مبارزه، این تفکر و این نگاه را به مسائل به وجود آورده که دائم چسبیده‌اید به صلوة و مرتب مى‌گویید «حىّ على الصّلوة، حىّ على الصّلوة»، خوب بگویید «حىّ على الجهاد» و مردم را به جهاد فرا بخوانید. اما تجربه‌هاى روزگار نشان داد که بى‌اعتنایى به نماز، چه بر سر یک انسانى و چه بر سر جهاد انسان‌ها مى‌آورد؛ هم جهاد را تعطیل مى‌کند، هم جهت مبارزه را از جهاد بودن خارج مى‌کند و به مبارزه‌ى براى قدرت و براى هواى نفس تبدیل مى‌کند. آن چیزى که مبارزه‌ى یک انسان و چالش یک امت را رنگ جهاد و معناى جهاد مى‌بخشد،‌‌ همان توجه به خداست، که قوامش به نماز است. لذا اولین واجبى که بر پیغمبر واجب مى‌شود، نماز است؛ اول تبلیغى که براى پیغمبر خداى متعال معین مى‌کند، «و أمر اهلک بالصّلوة» است؛ توصیفى که خداى متعال در درجه‌ى اول براى جامعه‌ى موحد بیان مى‌کند، «الّذین ان مکّنّاهم فى الارض اقاموا الصّلوة» (4) است. این، اهمیت نماز است.

 نماز انگیزه اقامه جامعه توحیدی است
براى حرکت در این میدان آنچه که بیش از همه لازم است، دو چیز است: یکى انگیزه، آن نیروى درونى که انسان را حرکت بدهد و راه ببرد؛ دیگر، آن قطب‌نمایى که انسان، آن ستاره‌ى راهنما را فراموش نکند و جهتش کج نشود. اگر انگیزه نبود، انسان وسط راه مى‌ماند؛ مشکلات زیاد است. اقامه‌ى جامعه‌ى توحیدى، اقامه‌ى عدل در میان بشر، برپا کردن خیمه‌ى حق در بین این همه طوفانهاى اهواى باطل، کار آسانى نیست؛ انگیزه لازم است. این انگیزه عبارت است از توجه به خدا؛ «ذکر اللَّه»؛ مدد گرفتن از پروردگار، کار را با حساب خدا انجام دادن؛ و آن قبله‌نما هم عبارت است از توجه به هدف کار و اینکه ما مقصودمان قدرت نیست، ثروت نیست، هوى‌پرستى نیست، تمنیات شخصى نیست، ملاحظات گوناگون سیاسى نیست؛ بلکه هدفمان خداست. این دوتا خصوصیت، این دو عامل مهم، یعنى انگیزه و جهتگیرى، در نماز خلاصه شده.
و این هم براى کسانى که بخش قابل توجهى از این مسؤولیت را بر دوش دارند، هم براى مردمان متوسط، هم براى عموم افراد جامعه، لازم است. البته کسانى مسؤولیت‌هایشان سنگین‌تر است، بیشتر احتیاج دارند؛ آن‌ها نیازشان به هر دو بیشتر است؛ هم به انگیزه، هم به جهت‌یابى و دقت در جهتگیرى. لذا این‌که خداوند به پیغمبر مى‌فرماید: «قم اللّیل الّا قلیلا نصفه او نقص منه قلیلا او زد علیه و رتّل القرآن ترتیلا»؛ شب را به ذکر خدا بگذران، بخش مهمى از شب را نماز بخوان، با خدا متصل شو. چرا؟ زیرا: «انّا سنلقى علیک قولا ثقیلا»؛ (5) خطاب سنگینى متوجه به توست، خودت را آماده کن، براى این است. بنابراین، ما‌ها بیشتر احتیاج داریم، دیگرِ مردم هم به نسبت در درجات مختلف به نماز احتیاج دارند. نماز اهمیتش این است.

 ترویج نماز در جمهوری اسلامی، تحکیم پایه‌های یک حرکت عظیم جهانی است
و در نماز آنچه که مهم است و باید روى آن تکیه کرد بعد از ترویج اصل نماز – که همه را نمازخوان باید کرد و همه نمازخوان بشوند – عبارت است از توجهِ در نماز.‌‌ همان چیزى که «حضور قلب» به آن گفته مى‌شود. حضور قلب و توجه، کارى است که به تمرین احتیاج دارد. کسانى که این کار‌ها را کرده‌اند و بلدند، به ما یاد مى‌دهند که انسان باید در حال نماز، خود را در حضور یک مخاطب عالى‌شأن و عالى‌مقام که خالق هستى است و مالک همه‌ى وجود انسان است، احساس کند. هر مقدار از نماز که توانست این حالت را داشته باشد، به تعبیر روایات این نماز، نمازِ مقبول است و آن خاصیت و اثر را خواهد بخشید. و دیگر آثار نماز – که نمى‌شود آثار نماز را در چند جمله یا در چند فقره‌ى کوتاه خلاصه کرد – بر این مترتب مى‌شود. البته مقدمه‌ى اول و لازم این است که ما همه‌ى جوان‌ها و همه‌ى مردممان را با نماز آشنا کنیم و اهمیت نماز را براى این‌ها شرح بدهیم. این کار متصدى لازم دارد. (…)
حقیقتاً دستگاههاى مختلف بایستى در این زمینه کار و تلاش کنند. این، مهم است؛ این فقط این نیست که ما یک آدم غافل یا بى‌نماز را به نماز مى‌کشانیم؛ این معنایش این است که ما داریم پایه‌هاى یک حرکت عظیم جهانى را که نظام جمهورى اسلامى ستون مستحکم آن است، در میان انسان‌ها استوار مى‌کنیم. انسان‌ها وقتى دلشان با نماز انس گرفت و از طریق نماز با خداى متعال مأنوس و آشنا شدند، به طور طبیعى گناهان از این‌ها دور مى‌شود؛ دل‌هایشان نسبت به گناه حساس مى‌شود و آن حالت تقوایى که در شرع مقدس قوامِ دیندارى است، بتدریج در انسان حاصل مى‌شود. مسأله‌ى نماز این است. (6)

پی‌نوشت:
1) طه: 132
2) پیام به سومین سمینار نماز 1372/06/16
3) الأمالی، شیخ طوسی، ص 529. «… یَا أَبَا ذَرٍّ، لَا تَجْعَلْ بَیْتَکَ قَبْراً، وَ اجْعَلْ فِیهِ مِنْ صَلَاتِکَ یُضِی‌ءُ بِهَا قَبْرُکَ. یَا أَبَا ذَرٍّ، الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّین‌…» پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:‌ ای ابوذر خانه‌ات را قبر (تاریک) قرار نده، بلکه [چیزی] از نمازت در آن قرار ده که قبرت را روشن سازد.‌ای ابوذر نماز ستون دین است.
4) حج: 41
5) مزمل: 2-5
6) بیانات‌ در دیدار دست‌اندرکاران ستاد اقامه‌ى نماز 1385/06/27

 

برگرفته از سایت پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) – مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی


قربانی

امروز روز قربانی کردن اسماعیل هایی است که به آنها دلبسته ایم و هر جا که می خواهند دل ما را با خود می برند، آن قدر که از خدا دور کنند و در ورطه بی خبری و حیرانی، سرگردان.
کد خبر: 439604
تاریخ انتشار:13 مهر 1393 - 06:26-05 October 2014
امروز روز قربانی کردن اسماعیل هایی است که به آنها دلبسته ایم و هر جا که می خواهند دل ما را با خود می برند، آن قدر که از خدا دور کنند و در ورطه بی خبری و حیرانی، سرگردان. 
 عید، رجعت کردن به اصل خویشتن است / گفتاری از آیت الله جوادی آملی
«مهم‌ترین نکته‌ای که در اعیاد برای ما مطرح است این است که شما می‌بینید اسلام بر اساس آن حق‌محوری، میلاد هیچ شخصی را عید معرفی نکرد روزی که مثلاً پیامبر به دنیا آمد، روزی که امامی از ائمه(علیهم السلام) به دنیا آمدند که یک شخص مطرح است عید ما نیست البته مسرور هستیم، جامه نو در برمی‌کنیم؛ اما عید رسمی ما نیست زیرا روزی رسماً عید است که عده‌ای مأمور بشوند این ستون دین را نگه بدارند و آن روز عید است روزی که نماز رسمیت پیدا کرد که جمعی با هم هماهنگ بشوند و این ستون را اقامه کنند به نام نماز عید فطر، نماز عید قربان این برای هیچ شخصی نیست و سرّش آن است که دین با شخص کار ندارد با مکتب کار دارد این اصل اول.
مطلب دوم آن است که چرا این دو روز را مثل روز غدیر، مثل روز جمعه به عنوان عید اعلام کردند؟ هر وقت انسان مسئولیّتی داشت و از عهده آن مسئولیت به در آمد و کامیاب شد عود به مبدأ پیدا کرد رجوع به اصل خویشتنِ خویش کرد آن می‌شود عید چون عود کرده به اصل، رجوع کرده به اصل، عود است این می‌شود عید.
ما در سال دو بار آن رجوع اصلی را داریم یکی ماه مبارک رمضان است به ما گفتند روزها روزه بگیرید شب ها به آن عبادات بپردازید اگر یک ماه به وظیفه انسانی‌مان آشنا شدیم و عمل کردیم و به آن اصل بازگشتیم مسرورانه روز عید فطر جشن می‌گیریم و با هم آن نماز عید را می‌خوانیم. در دهم ذیحجّه بعد از اینکه حاجیان، معتمران، زائران حرم نبوی و سرزمین وحی آن وظایفشان را انجام دادند روز نهم در عرفات وقوف داشتند شب دهم روی آن شن های مشعر تا صبح «یا الله» گفتند، روز دهم آمدند و رمی جمرات کردند شیطان و نماد شیطانی را رجم کردند و قربانی کردند و از اعمال فراغت پیدا کردند و به آن اصل برگشتند، عید می شود.
بنابراین اصل اول آن بود که در اسلام شخص مطرح نیست و مکتب مطرح است. اصل دوم آن است که در این دو بار، دو وظیفه رسمی انسان انجام داد، خوشحال است که به اصل خود بازگشت مبدأ خود را شناخت با او رابطه پیدا کرد لذا عید خواهد بود در این قنوت های مخصوص عید قربان و عید فطر به خدا عرض می‌کنیم خدایا! تو را به این روز قسم که این روز، روز قیام مسلمین و عید مسلمین است شرف و کرامت مسلمین است «اللهمّ إنّی أسئلک بحقّ هذا الیوم الّذی جعلته للمسلمین عیدا» و برای وجود مبارک رسول گرامی «زخراً و شرفاً و کرامةً و مزیدا» این خواسته‌های خودمان را عرض می‌کنیم چنین روزی است.
سرّش آن است که یک وقت کسی نگاهش یک نگاه بسته است مثلاً جلوی پای خود را می‌بیند می‌گوید انسان که می‌میرد می‌پوسد و دیگر هیچ، یک وقت می‌گوید انسان که می‌میرد از پوست به در می‌آید و ابدی می‌شود خب اگر این نگاه دوم حق بود چه اینکه این حق است برای ابدیّت چه کار باید کرد؟ باید یک کالای ابدی تهیّه کرد. اگر ـ معاذ الله ـ مرگ، پوسیدن بود که انسان می‌میرد و می‌پوسد و می‌رود در آن چاله تمام می‌شود دیگر این همه انبیا و اولیا لازم نبود اما اگر این تن را رها می‌کند و برای ابد می‌ماند به انبیای قبلی گفتند که ما اگر به دستورهای شما عمل نکنیم چه می‌شود و به دستورها عمل بکنیم چه می‌شود؟ آنها فرمودند یک پاداشی هست یک کیفری هست اگر عمل کردید پاداش، اگر نکردید کیفر.
آنها می‌گفتند چه موقع به ما پاداش و کیفر می‌رسد؟ می‌گفتند که بخش ضعیفی از آن اعمال و پاداش و کیفر در دنیاست که آثارش را می‌بینید و بخش اساسی و مهمّش بعد از مرگ است انکار اینها زیاد می‌شد می‌گفتند انسان که می‌میرد می‌پوسد در قبر که رفته تمام می‌شود بعد در عالَم رؤیا چیزهایی را خدا نصیب اینها کرد که می‌دیدند بشر اوّلی می‌خوابید ولی رؤیایی نداشت اینها می‌آمدند طبق نقل مرحوم کلینی به انبیا می‌گفتند اینها چیست که ما در عالم خواب می‌بینیم؟ آنها می‌فرمودند نمونه‌ آن حرف هایی است که ما به شما می‌گوییم شما خیال نکنید انسان رفته داخل این گودال، این گودال خبری هست انسان است و برزخ او و ابدیّت او مگر انسان نابود می‌شود؟! لذا انسان وقتی که این معنا را شناخت با مبدأش رابطه پیدا می‌کند، اولا وقتی سرفراز در آمد جشن می‌گیرد ثانیا از این جهت روز عید قربان که انسان آن اعمال را انجام داد عید اوست.»
  اجابت دعا در زمان عید بیشتر است/ شرح روایتی از  مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی
از بین اعیاد، یکی روز عید فطر است. ما در روایات داریم که آن هم زمان مؤثر بر روی اجابت دعا است. علی(علیه‏السلام) روز عید فطر در خطبه ‏ای این جملات را فرمودند: «أَلَا وَ إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ یَوْمٌ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عِیداً وَ جَعَلَکُمْ لَهُ أَهْلًا فَاذْکُرُوا اللَّهَ یَذْکُرْکُمْ وَ کَبِّرُوهُ وَ عَظِّمُوهُ وَ سَبِّحُوهُ وَ مَجِّدُوهُ وَ ادْعُوهُ یَسْتَجِبْ لَکُمْ». حضرت راجع به روز عید فطر می فرماید درخواست کنید از خدا و دعا کنید و بدانید که این دعاها را خداوند به اجابت می ‏رساند و می‏ پذیرد. معلوم می‏شود این زمان خاص روی اجابت دعا اثر دارد.
عید قربان هم که به آن «عید أضحی» می‏ گویند، همین‏طور است. آنجا هم از علی(علیه‏السلام) روایتی است که حضرت فرمود: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ یَخْطُبُ یَوْمَ النَّحْرِ»؛ یعنی شنیدم که پیغمبر اکرم(صلّی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) در روز عید قربان داشت خطبه می‏ خواند؛ «وَ هُوَ یَقُولُ هَذَا یَوْمُ الثَّجِّ وَ الْعَجِّ»؛ بعد خود پیغمبر «ثجّ» و «عجّ» را معنا می‏ کنند؛ به «عجّ» که می ‏رسند، می‏فرمایند: «وَ الْعَجُّ الدُّعَاءُ فَعِجُّوا إِلَى اللَّهِ»؛ یعنی «عجّ» همان دعا است؛ از خدا درخواست کنید. بعد پیغمبر این جملات را فرمود: «فَوَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَا یَنْصَرِفُ مِنْ هَذَا الْمَوْضِعِ أَحَدٌ إِلَّا مَغْفُوراً لَهُ». قسم به آن موجودی که جان من در دست او است، کسی از اینجا نمی ‏رود مگر اینکه مورد مغفرت خداوند قرار می ‏گیرد. معلوم می‏ شود دعا در آن روز مؤثر بود.
البته در روایت مربوط به عید فطر، علی(علیه‏السلام) در خطبه ‏شان به خود زمان تکیه می‏ کند و می‏ فرمایند: «أَلَا وَ إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ یَوْمٌ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عِیداً»؛ و بعد هم می‏ فرمایند:«وَ ادْعُوهُ یَسْتَجِبْ لَکُمْ». پس معلوم می‏شود این زمان بر دعا مؤثر است. ولی در اینجا دارد خطبه را در آن روز پیغمبر خواند و بعد فرمود که این روز چنین‏وچنان است. این روایت با آن روایت در همین جهت عامل «زمان» مشترک است؛ یعنی خود این روزها بر روی دعا مؤثر است. البته در روایت عید قربان، یک موضع و مکان مشخص هم مطرح است. چون حضرت فرمود: «لَا یَنْصَرِفُ مِنْ هَذَا الْمَوْضِعِ أَحَدٌ إِلَّا مَغْفُوراً لَهُ»؛ امّا در روایت عید فطر موضع و مکان مطرح نیست؛ فقط زمان روز عید مطرح شده است.
هر دو روایت مربوط به عید فطر و عید أضحی است که در این دو روز «نماز عید و خطبه» تشریع شده است. چه بسا مسأله این است که در آن روز و آن زمان، توجه به خدا بیشتر است و لذا دعا هم به اجابت نزدیک‏تر است. چون هر دو روایت بخشی از خطبه نماز عید بود؛ هم برای علی (علیه‏السلام)، هم برای پیغمبر اکرم(صلّی‏ الله ‏علیه ‏وآله ‏وسلّم)، هر دو خطبه است. لذا این نکته که در بحث دعا مطرح است که هسته مرکزی دعا از نظر پذیرش که عبارت از توجه داعی به خداوند است را تقویت می‏ کند. یعنی هرچه توجه بیشتر باشد، تأثیر دعا هم بیشتر می‏ شود. هر دو روایت مربوط به روز عید و خطبه و هنگام نماز عید است. یعنی در دو موقعیتی است که انسان‏ ها متوجه خدا هستند؛ چون وقت نماز عید است و اصلاً برای عبادت و نماز و توجه به خدا آنجا جمع شده ‏اند. لذا آنچه که در دعا مطرح است و نسبت به اجابت، هسته مرکزی دعا است که همان توجه إلی ‏الله ‏تعالی است، در هر دو موقعیت فراهم بوده است. در روایتی که برای پیغمبر است، حضرت می‏ فرماید: «لَا یَنْصَرِفُ مِنْ هَذَا الْمَوْضِعِ أَحَدٌ إِلَّا مَغْفُوراً لَهُ»؛ کسی از اینجا نمی‏ رود و متفرّق نمی ‏شود مگر آنکه آمرزیده شده است.»
 اسماعیل تو کیست؟/ نوشته ای از دکتر علی شریعتی
«نیمه روشنفکران بی درد و دل، خرده می گیرند که قربانی چرا؟ خدا چراخون را دوست بدارد؟ شگفتا ! شگفتا ! چرا نمی فهمند؟ این او نیست که خون می طلبد ، قربانی می خواهد، این عاشق استکه بدان سخت نیازمند است. می خواهد به او ، نه ، به خودش‌ ،به دلش ،ایمانش ، نشان دهدکه :من اسماعیلم را نیز قربانی تو می کنم! نشان دهد که من در دوست داشتن ،در ایمانم مطلقم!
مطلق! آری قربانی! عشق تشنه می شود، خون بایدش داد.سرد می شود، آتشش باید زد. گرسنه می شود، قربانی بایدش کرد. عشق با قربانی،با خون ، نیرو می گیرد ، زلال می شود، رشد می کند،پاک و بی لک می شود،گرم و نورانی می شود..... از هر چه جز خود زدوده می گردد، مجرد ، بی غشی ، صافی ، ناب!
و اکنون عید قربان است! ... این را تو خود می دانی، تو خود آن را، او را - هر چه هست و هر که هست - باید به منا آوری و برای قربانی، انتخاب کنی، من فقط می توانم نشانی هایش را به تو بدهم:
آنچه تو را، در راه ایمان ضعیف می کند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" می خواند، آنچه تو را، در راه "مسئولیت" به تردید می افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا " پیام" را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به "فرار" می خواند. آنچه تو را به توجیه و تاویل های مصلحت جویانه می کشاند، و عشق به او، کور و کرت می کند؛ ابراهیمی و "ضعف اسماعیلی" ات، تو را بازیچه ابلیس می سازد.
در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای بدست آوردنش، از بلندی فرود می آیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع، و حتی، یک " نقطه ضعف"!
... و اکنون، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده‌ای. اسماعیل توکیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ شغلت؟ پولت؟ خانه‌ات؟ باغت؟ اتومبیلت؟ خانواده‌ات؟ علمت؟ درجه‌ات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانیت؟ زیبایی‌ات؟ و .... من چه می‌دانم؟ این را باید خود بدانی و خدایت. من فقط می‌توانم نشانی هایش را به تو بدهم، آنچه تو را در راه ایمان ضعیف می‌کند، آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند، آنچه دلبستگی‌اش نمی‌گذارد تا پیام حق را بشنوی و حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به توجیه و تاویل‌های مصلحت‌جویانه و ... به فرار می‌کشاند و عشق به او کور و کرت می‌کند و بالاخره آنچه برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل تو است! اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد یا یک شیئی، یا حالت، یا یک وضع، و یا حتی یک نقطه ضعف! تو خود آن را هر که هست و هر چه هست باید به منی آوری و برای قربانی انتخاب کنی. چه: ذبح گوسفند به جای اسماعیل قربانی است، و ذبح گوسفند به جای گوسفند قصابی!!! »
 هر عملی که در آن تقرب باشد، قربانی است / آیت‌الله محمدی ری‌شهری
قربانی کردن اسماعیل‌هایی که بدان دل‌بسته‌ایم«راز و رمزهای فلسفه قربانی که یکی از مناسک حج است، پیام‌ها و نکات قابل توجهی برای زائران خانه خدا و امت اسلام دارد. قربانی هم فلسفه عبادی و عرفانی دارد و هم فلسفه سیاسی و اقتصادی بر آن قابل ترسیم است. نخستین حکمت روشن قربانی که در قرآن به آن اشاره شد، بالاترین مراتب تقوی است. در آیه 37 از سوره حج می‌خوانیم که :«لن ینال الله لحومها ولا دماءها ولکن یناله التقوی».
یعنی خون و گوشت قربانی که جزء مناسک منی است به خدا نمی‌رسد، بلکه روح عمل است که تقرب‌آور است و تقوای این کار به خدا می‌رسد. عمل قربانی کردن در واقع یک حکم دارد یک حکمت. حکم آن، کشتن یک گوسفند و حکمت آن با تقوا بالا رفتن. هر عملی که در آن تقرب باشد، قربانی است. این تقوا نه تنها به طرف خدا صاعد می‌شود بلکه به خدا می‌رسد و چون تقوی، وصف نفسانی روح انسان متقی است که جدای از جان انسان نیست، اگر تقوی به خدا برسد، انسان متقی نیز به خدا می‌رسد.
تقوی مراتبی دارد و قربانی می‌تواند اشاره به بالاترین مراتب تقوی باشد. یک مرتبه از تقوی اجتناب از گناهان است، مرحله بالاتر، اجتناب از مطلق کارهای ناپسند چه گناه و چه مکروه است؛ و بالاترین مرتبه‌اش نیز این است که در دل انسان جز محبت و عشق به خدا و ارزش‌های دینی چیز دیگری نباشد که «دل حرم خداست».
نخستین حکمتی که قربانی در حج دارد این است که حضرت ابراهیم اسماعیل را برای قربانی آماده کرده؛ داستانش مفصل در قرآن آمده است: «پسر عزیزم من در خواب دیدم خداوند به من دستور داده تو را قربانی کنم، پسر هم تسلیم شد و گفت: هر چه خدا به تو دستور داده درباره من انجام بده و من صبر می‌کنم». پیرمردی که در اواخر عمر، خدا به او جوان برومندی مانند اسماعیل داده است اکنون می‌خواهد او را با دست خودش در منی قربانی کند. حتی تا آخرین مراحل دستور را انجام داد و به تکلیف خود عمل کرد. کارد به حلق اسماعیل گذاشت و فشرد، ولی کارد نبرید. این اشاره به بالاترین درجات تقوی است؛ یعنی عاشق خدا هیچ نوع وابستگی و دلبستگی ندارد. تا انسان از همه وابستگی‌ها و دلبستگی‌ها نگذرد به کمال مطلق و محبوب مطلق نمی‌رسد. به سخن دیگر وقتی انسان از همه محبوب‌ها گذشت و دل را از محبت غیرخدا خالی کرد، آن وقت است که به محبوب مطلق که خداست می‌رسد «قلب المومن عرش الرحمن» دل مؤمن عرش خداست و در این‌جاست که انسان به عید مطلق می‌رسد.
قربانی روز عید می‌تواند اشاره‌ای باشد به بالاترین مراتب تقوی که در اثر حج و نورانیت حج به آن دست یافته و آن عید لقاءالله است که برای دیدار صاحبخانه آمده است. این‌جا نیامده که فقط خانه را ببیند، آمده صاحبخانه را ببیند. کسانی می‌توانند در واقع به زیارت صاحبخانه نایل شوند که قلب و دلی سالم داشته باشند. قلب سالم را هم امام تفسیر می‌کند: قلبی که جز خدا در آن نباشد. منی در واقع قربانگاه عاشقان خداست. دلبستگی به هر چیزی غیرخدا، با توحید مطلق منافات دارد و یک نوع شرک است و حتی انسان اگر دلش با غیرخدا باشد یک شرک پنهان در دل اوست. موحدین کامل که دنباله رو ابراهیم خلیل الرحمن هستند، کسانی هستند که دل را از غیرخدا خالی کردند و مراسم نورانی حج این استعداد و ظرفیت را دارد که انسان به آن موقعیت برسد.»
با تشکر از سایت تابناک

دنیا

امام محمد باقر (ع) : 
خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می دهد 
اما دینش را فقط به دوست خود می بخشد . . . 

لذا ما  اعتراض می کنیم به خدا که چرا به آن کافر دور چرا این همه ثروت داده وفلان مسلمان چرا این اندازه فقیر است،خدایی یه سؤال دارم آیا همان مسلمان فقیر حاضر است که دین خود را بدهد ودنیا را بگیرد؟ از این جا معلوم می شود که همان مسلمان چقدر ثروتمند است.......

وبعضی اوقات می گویییم که چرا همه ی مردم ثروتمند نیستند برای پاسخ به این سؤال باید وجدان خودمان را به کار بگیریم که آیا همه ی مردم از لحاظ جنبه مثل هم هستند آیا اگر ثروت آن مخلوق کافر ویا اصلاً بنده ی مؤمن به این مسلمان داده می شد آیا این مسلمان باز هم خدای خود را عبادت می کرد؟شاید این یکی از حکمت های خداوند باشد.

قطعاً که کارهای خداوند همه از روی حکمت است پس بیاییم به کارهای خداوند اشکال نگیریم که این کار این را می رساند که خداوند حکیم نیست. وحکیم بودن خدا را زیر سؤال می بریم......

دنیا برای ماست

یا

ما برای دنیا

بی خیال عاقبت که بدون ماست

بیایم همه باهم بندگی خدایی را بکنیم که وقتی می خواست ما را بیافریند به ملائکه می فرماید می خواهم در روی زمین خلیفة  بسازم

بیایم همه مون کار هایمان را برای خود او انجام بدهیم

وبیاییم..................

سلام


شهدا شرمنده ایم

روی سیمهای خاردار داوطلبانه خوابیدن تا خاری توی پای نسل بعدشون نره 

اما 
حالا چی ..... 

شدیم خاری توی چشماشون 

چه جوابی داریم بهشون بدیم 
وقتی چشم توی چشمشون شدیم. ؟؟؟؟؟؟؟. 
وقتی خون بهاشون خود خداست 

جونشون را دادن که ما بگیم _ خب نمیرفتن 

من که سرمو میندازم پایین و منتظر عذاب الهی میشم. 

تورا نمیدونم

پدران شهید

به من می گفت آقا شما یه چیزی بهش یگو! 
من که هرچه بهش می گم فایده نداره! 
گفتم: چی شده؟ 
گفت: پسرمه به من میگه برادر!! 
تازه اومده جبهه خودش را گم کرده، 
میگه اینجا پدر و پسر نداره همه برادریم! 
"شادی روح پدران شهید صلوات"